زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

آب (فقه اهل‌سنت)





‌به آنچه آب نامیده شود، هر چند به طور مَجاز آب گفته می‌شود. گاهی به واژه آب بخش دومی اضافه می‌شود که در این صورت اطلاق آب بر آن، مانند اطلاق آب بر آب مضاف به نحو مجاز است. آب در فقه اهل سنت برای پاک‌سازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اکبر (غسل جنابت) است. فقهای اهل سنت آب را به اقسام گوناگون تقسیم کرده و برای هر یک از نظر شرعی حکمی صادر کرده‌اند. برخی از این اقسام عبارتند از: آب مطلق، آب مضاف، آب آجن، آب مستعمل، آب مسخن، آب مشمس، آب مذاب، آب قلتین، آب جاری و آب چاه. در این مقاله به بررسی دیدگاه فقهی اهل سنت در خصوص این آب‌ها می‌پردازیم.



۱ - اقسام آب



آب در فقه اهل سنت برای پاک‌سازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اکبر (غسل جنابت) است و دلیل آن کتاب و سنت است. خداوند می‌فرماید: وَیُنَزِّلُ عَلَیکُمْ مِنَ السَّمَاءِ ماءً لِیُطَهَّرَکُمْ بِهِ: خدا بر شما فرو می‌آورد از آسمان آب را تا شما را با آن پاک سازد. باز می‌فرماید: وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً: از آسمان آب پاک کننده فرو فرستادیم. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده: الماءُ لایُنَجِّسُهُ شَیءٌ: هیچ چیز آب را نجس نمی‌کند و درباره آب دریا فرموده: هُوَ الطَّهُورُ مَاؤهُ، الحِلّ مِیتَتُهُ: آب دریا پاک کننده است و مردار دریا حلال است.
فقهای اهل سنت آب را به انواع گوناگون تقسیم کرده و برای هر یک از نظر شرعی حکمی صادر کرده‌اند:

۱.۱ - آب‌مطلق


آب مطلق، آب مطلق ابی‌را گویند که به اسم دیگری اضافه نشده باشد، برای مثال آب باقلا، آب گُل (گلاب)، آب نخود، ‌آب زعفران و امثال اینها که نمی‌توان بدون مضاف‌الیه از آن‌ها نام برد، آب مطلق نیستند. هرگاه آب را به جایی نسبت دهیم که اگر آب را از آن‌جا خارج کنیم، بتوانیم به آن فقط عنوان آب بدهیم، چنین ابی‌مشمول اصطلاح آب مطلق است، مانند آب چاه، آب دریا، آب رودخانه. همچنین آبی که به وسیله خاک متغیر شده باشد، که در این صورت آب از آن جدا می‌شود و عنوان آب مطلق پیدا می‌کند.

۱.۱.۱ - احکام شرعی


آب مطلق دارای احکامی است:
اولاً، طهارت با هر آب مطلقی که دارای صفات یاد شده باشد و در اصل خلقت با هر وصفی از قبیل گرمی، سردی، گوارایی و شوری، از آسمان باریده یا از زمین جوشیده باشد، مباح است. دلیل حکم اباحه آن، نصوص یاد شده از کتاب و سنت است.
ثانیاً، پاک شدن چیزی از نجاست به واسطه ابی‌حاصل می‌گردد که با آن آب بتوان رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) کرد. این نظریه مالک، شافعی، محمد بن حسن شیبانی (صاحبِ ابوحنیفه) و زُفَر از مجتهدان حنفی است. ابوحنیفه می‌گوید: برطرف کردن نجاست با هر مایع پاکی که بتواند از بین برنده عین یا اثر نجاست باشد جایز است، مانند سرکه و گلاب. از احمد بن حنبل همچنین نظریه‌ای روایت شده و دلیل آن این حدیث نبوی است که اِذا وَلَغَ الکَلْبُ فِی اِناءِ اَحَدِکُم فَلْیَغْسِلْهُ سَبْعاً: اگر سگی دهانش را در ظرف یکی از شما وارد کرد، ‌۷ بار آن را بشویید. در اینجا غسل به صورت اطلاق گفته شده و مقید بودن آن به آب، دلیل لازم دارد. وانگهی، ‌گلاب یا سرکه مایع پاکی است که برطرف کننده نجاست است و از این رو، مانند آب صلاحیت ازاله نجاست را دارد، اما شیر و آش با این‌که مایع است، به اتفاق فقها برطرف‌کننده نجاست نیست.
ثالثاً، حصول طهارت (وضو یا غسل جنابت) منحصراً اختصاص به آب دارد و مایع دیگری جای آن را نمی‌گیرد. این عقیده مالک، شافعی، احمد بن حنبل و ابویوسف (صاحب ابوحنیفه) است، اما ابوحنیفه گفته: در صورت نبودن آب در سفر می‌توان با شراب خرما (نبیذالتمر) که جوشیده شده باشد وضو گرفت. به هر حال، در مورد مایعات، اختلافی در میان علمای مذاهب اهل سنت در باب حصول طهارت با آب نیست.

۱.۲ - آب‌مضاف


آب مضاف، اصطلاح «مضاف» را در فقه مالکی و حنبلی می‌بینیم، ولی در فقه شافعی و حنفی چنین اصطلاحی به کار نرفته و در برابر «آب مطلق» آب «مقید» یا «غیرمطلق» بیان شده است. آب مضاف ابی‌را گویند که کلمه دیگری به کلمه آب افزوده شده باشد و بدون مضاف‌الیه نتوان از آن نام برد. این معنی از نظر فقهای اهل سنت سه وجه دارد: ۱. آبی که از شیره چیز پاکی ماند گل و یا از ریشه درختی که دارای رطوبت است گرفته شود؛ ۲. آبی که چیز پاکی با آن آمیخته شود و نامش را تغییر دهد و بر اجزای آب غالب گردد، مانند جوهر سیاه، سرکه یا آش؛ ۳. آبی که چیز پاکی در آن پخته شود و آن را تغییر دهد، مانند آب باقلای پخته‌.

۱.۲.۱ - احکام آب‌مضاف


این سه گونه آب که یاد شده به اتفاق مذاهب اهل سنت برای رفع حدث (وضو و غسل جنابت) کافی نیست. دلیل فقها آن است که طهارت جز با آب مطلق روا نیست و نمی‌توان هیچ‌کدام از سه‌گونه آب یاد شده را به عنوان آب مطلق پذیرفت.
به اتفاق مذاهب اهل سنت وضو گرفتن با این ۴ نوع آب که به تعبیر فقها از انواع آب مضاف به شمار آمده، مانعی ندارد: ۱. آبی که به محل یا به مقر آن نسبت داده شود، مانند آب رودخانه یا آب چاه؛ ۲. آب آمیخته به چیزهایی که احتراز از آن‌ها در حال اختلاط دشوار یا غیرممکن است، مانند خزه و گیاهانی که در آب می‌روید و همچنین برگ درختان که در آب می‌افتد و گوگرد که در مسیر آب قرار دارد و آب پس از عبور از آن تغییر پیدا می‌کند. چنین ابی‌به علت عدم امکان احتراز از اختلاط، از نظر فقها پاک و پاک‌کننده است، اما اگر عمداً چیزی در آب‌انداخته شود که موجب تغییر آن گردد، چنین ابی‌«متغیر» خوانده می‌شود؛ ۳. آب آمیخته با خاکی که از جهت پاکی و پاک‌کنندگی با آب فرق نداشته باشد. پس اگر خاک پس از داخل شدن در آب، آن را تغییر دهد، این تغییر صفت پاک‌کنندگی را از آب سلب نمی‌کند و اگر ترکیب خاک با آب به صورت سفت و غلیظ درآید به گونه‌ای که بر اعضای وضو جریان پیدا نکند، طهارت با آن جایز نیست، زیرا آب در این حالت به شکل گِل درآمده است و بر آن عنوان آب اطلاق نمی‌گردد، خواه این آمیزش از روی عمد انجام گرفته شده باشد یا غیر عمد؛ ۴. آبی که به علت مجاورت با انواع روغن و یا چیزهای پاک جامد مانند عود و کافور و عنبر تغییر پیدا کرده باشد، به شرط آن‌که این چیزها در آب مستهلک نشده و همه آب را فرا نگرفته باشند، عنوان آب مطلق را دارد، زیرا تغییر به سبب مجاورت است نه مخالطت. همچنین است اگر بوی متعفّنی از کنار ابی‌بگذرد؛ این مساله مورد اتفاق همه مذاهب اهل سنت است.

۱.۳ - آب آجن


آب آجن، ابی‌را گویند که بر اثر زیاد ماندن در جایی تغییر پیدا کرده باشد. چنین ابی‌به منزله آب مطلق است و اگر نجاستی در آن نیفتاده باشد، وضو گرفتن با آن جایز است. اصطلاح «آجن» فقط در کتب مالکیه به چشم می‌خورد و سایر مذاهب اهل سنت به عنوان «آب مانده» از آن یاد می‌کنند.
[۲۶] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۲۷] دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۲، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.


۱.۴ - آب مستعمل


آب مُستعمَل، ابی‌را گویند که به وسیله آن رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) شده باشد. این‌گونه آب پاک است، ولی پاک‌کننده نیست به این معنی که نه می‌توان با آن رفع حدث کرد و نه نجسی را پاک ساخت. این موضوع مورد تایید ابوحنیفه، شافعی، احمد بن حنبل و مالک بن انس است. اگر آب در جهت طهارت مستحبی مانند تجدید وضو یا غسل برای نماز عیدین و نماز جمعه استعمال شود، چون به منظور رفع حدث به کار نرفته، ‌ عنوان آب مطلق را دارد و همانند ابی‌است که برای تبرید (خنک کردن) و یا تنیظیف به کار رفته باشد.
[۳۳] ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۲۱-۲۲، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.


۱.۵ - آب مسخن


آب مُسخَّن، ابی‌را گویند که با آتشی که از چیزهای پاک حاصل گردیده، گرم شده باشد. وضو گرفتن با چنین ابی‌مکروه نیست مگر این‌که به حدی داغ باشد که به این علت نتوان آب را بر تمام اعضای لازم وضو ریخت. اگر آب با چیز نجسی گرم شده باشد، ‌ حنابله آن را به سه قسم تقسیم می‌کنند: ۱. آنکه تحقیقاً جزئی از اجزاء نجاست در آب نفوذ کرده و در صورت کم‌بودن آب، آن را نجس کرده باشد؛ ۲. آنکه رسیدن چیزی از نجاست به آب، متحقق نیست و ظرف آب هم از نفوذ چیزی در آن محفوظ نیست. این آب بر اصل پاک بودن باقی است، ولی استعمال آن مکروه است. شافعی می‌گوید: استعمال آن کراهت ندارد زیرا اصل بر طهارت است؛ ۳. آنکه رسیدن چیزی از نجاست به آب متحقق نیست، ‌ولی ظرف آب از نفوذ چیزی در آن محفوظ است. استعمال این نوع آب از نظر شافعی کراهت ندارد. به طور کلی استعمال آب مسخَّن از نظر امامان سه‌گانه مکروه است.

۱.۶ - آب مشمس


آب مُشمَّس، ابی‌را گویند که به وسیله حرارت خورشید گرم شده باشد. گرم کردن آب در ظروفی که ماده کانی مانند مس و آهن داشته باشد، از نظر مذهب شافعی مکروه است مگر در مناطق گرمسیر، زیرا گزیر از آن ممکن نیست. حنابله استعمال آن را مکروه نمی‌دانند. اصطلاح «آب مُشمَّس» در کتابهای فقهی مذاهب حنفی و مالکی به چشم نمی‌خورد

۱.۷ - آب مذاب


آب مذاب، آبی که بر اثر ذوب شدن برف و یخ به دست آید، به اتّفاق همه مذاهب اهل سنّت پاک کننده است. اگر کسی برف را روی عضوی از اعضای وضو مرور دهد، گرچه آن عضو خیس شود، مشمول وضو نمی‌گردد، زیرا آنچه واجب است شست و شوست و حداقل آن جریان آب روی عضو آدمی است. اگر برفی که روی عضو قرار می‌گیرد به تدریج آب شود و روی عضو جاری گردد، در این صورت مقصود از غسل حاصل می‌گردد.
[۳۹] دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۲، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.


۱.۸ - آب قلتین


آب قُلَّتَیْن، قلتین کلمه‌ای است مُثّنی که مفرد آن قُلّه و ماخوذ از قِلالِ هَجَر (روستایی نزدیک مدینه، دارای قله‌های همسان و کم‌ارتفاع) است. مبتنی بر این حدیث است که پیغمبر می‌فرماید: اِذا کانَ المَاءُ قُلَّتَیْنِ بِقِلالِ هَجَر. مقدار آب قلتان ۵۰۰ رطل بغدادی است که از نظر گنجایش، مکعبی است که یک ذراع و ذراع طول و عرض و عمق دارد. قلتین دارای احکامی است که اختلافاتی از نظر مذاهب اهل سنت به همراه دارد. اگر شخصی با نیت رفع حدث، خود را در ابی‌کمتر از قلتین فرو کند، آب مستعمل می‌شود و حدث او هم رفع نمی‌گردد، این نظر حنابله است. شافعیه و حنفیه می‌گویند: در این حال آب مستعمل می‌گردد، ولی در عوض، حدث با آن مرتفع می‌شود، زیرا رفع حدث آب را مستعمل ساخته است، حنابله به حدیثی استناد کرده‌اند بدین مضمون «کسی که جنب است نباید خود را در آب راکد بشوید». اینان اضافه می‌کنند که نهی، مقتضی فساد مَنهیُّ عَنْه است. آبی که به میزان قلتین برسد، هرگاه نجاستی در آن بیفتد که هیچ‌یک از اوصاف سه‌گانه ( رنگ، بو، مزه) آب را تغییر ندهد پاک و پاک‌کننده است، اما اگر نجاست موجب تغییر شود، گرچه آب زیاد باشد، نجس می‌شود. به عبارت دیگر آب کمتر از قلتین به ملاقات نجس، نجس می‌شود با این‌که هیچ تغییری در آن حاصل نشده باشد. به طور کلّی آنچه مورد اتفاق مذاهب اهل سنت است، آن است که هرگاه نجاستی در آب، کم یا زیاد، بیفتد به نحوی که رنگ، بو و یا مزه آن را تغییر دهد، آب نجس می‌گردد.

۱.۹ - آب جاری


آب جاری، هرگاه نجاستی در آب جاری بیفتد، ‌مدام که یکی از اوصاف سه‌ ‌گانه آن را تغییر ندهد، آن آب پاک و پاک‌کننده است. در مورد آب جاری اختلافی میان فقها نیست و حکم آن، حکم آب قلّتین است.

۱.۱۰ - آب چاه


آب چاه، اگر آب چاه تغییر نکرده باشد، پاک و پاک‌کننده است و اگر نجس شود با کشیدن آب چاه و جایگزین کردن آن از طریق ریختن آب و یا جوشش آب از زمین، مجدداً پاک و پاک‌کننده می‌شود به شرط آن‌که تغییر آن نیز از میان برود. اگر دیواره چاه نجس شود آیا باید آن را شست؟ در این خصوص ۲ نظر است: ۱. واجب است شسته شود، زیرا محل آن نجس است و امکان دارد آب را آلوده کند؛ ۲. شستن آن به علت مشقت واجب نیست و مانند محل استنجاء مَعْفُوٌّ عَنْه است. روایت دوم ارجح است. فقهای حنفی در مورد چگونگی تطهیر ِ آب چاه به نسبت انواع نجاساتی که در آن می‌افتد و همچنین مقدار آبی که باید از چاه کشیده شود، اختلاف‌نظر دارند که بالطبع بحث مفصلی به دنبال دارد.

۲ - پانویس


 
۱. انفال/سوره۸، آیه۱۱.    
۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۸.    
۳. ابن‌رشد، احمد بن محمد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج۱، ص۲۳، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.    
۴. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۸، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۵. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، ج۱، ص‌۱۵، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.    
۶. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۸، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۷. دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۴.    
۸. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج‌۱، ص۱۱۶.    
۹. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۰.    
۱۰. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۸، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۱۱. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۰.    
۱۲. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۹، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۱۳. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، ج۱، ص۱۵۱۷، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.    
۱۴. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۹۱۰، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۱۵. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، ج۱، ص۱۵، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.    
۱۶. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۱۶.    
۱۷. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۱۸. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۱۶.    
۱۹. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۲۰. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۳، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۲۱. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۳، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۲۲. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۱۷.    
۲۳. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، ج۱، ص۱۵، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.    
۲۴. دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۴، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.    
۲۵. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۲، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۲۶. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۲۷. دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۲، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۲۸. مالک بن انس، المدونة الکبری، ج۱، ص۱۱۵.    
۲۹. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۲.    
۳۰. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.    
۳۱. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۶، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۳۲. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۸، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.    
۳۳. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۲۱-۲۲، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۴. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۵-۱۶.    
۳۵. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۱۹.    
۳۶. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۱۹.    
۳۷. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۴.    
۳۸. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۶.    
۳۹. دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی‌البرکات، ج۱، ص۳۲، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۴۰. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۱۹.    
۴۱. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۱.    
۴۲. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۲۵.    
۴۳. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج‌۱، ص۲۱.    
۴۴. ابن‌رشد، احمد بن محمد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج۱، ص۲۳، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.    
۴۵. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۲۴۲۵، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.    
۴۶. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۱.    
۴۷. مرغینانی، علی بن ابی‌بکر، الهدایة فی شرح البدایة، ج۱، ص۲۴.    
۴۸. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۲.    
۴۹. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۲۶.    


۳ - منبع



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آب»، شماره۱.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.